خلاصه کتاب چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی (اصغر طاهرزاده)

خلاصه کتاب چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی ( نویسنده اصغر طاهرزاده )
وقتی از فعلیت یافتن باورهای دینی حرف می زنیم، یعنی چطور دانسته های ما درباره دین، از حد ذهن فراتر بره و تو عمق وجودمون، تو قلبمون ریشه کنه و به عمل تبدیل بشه. استاد اصغر طاهرزاده در کتاب
تا حالا شده با خودتون فکر کنید چرا با اینکه خیلی چیزها درباره دین می دونیم، تو عمل اون قدرها که باید و شاید اثری ازش نمی بینیم؟ انگار یه جور شکاف بین دانسته ها و باورهای قلبی مون وجود داره. استاد طاهرزاده در این کتاب ارزشمند، دستمون رو می گیره و راه و رسم ورود به عالم قلب رو نشونمون می ده. ایشون اعتقاد دارن تا وقتی قلب آدم راه نیفته و درگیر مشکلات خودش باشه، حتی عقل هم نمی تونه وظیفه اش رو درست انجام بده و حق و باطل رو اون طور که باید و شاید تشخیص بده. در واقع، این کتاب می خواد بهمون بگه که غفلت از دل، همون
چرا «دل» شاهراه تحول است؟ (رازهای پنهان در قلب)
اگه دنبال این هستیم که باورهای دینی مون فقط تو مغزمون نمونه و تو زندگی مون جاری بشه، باید یه راست بریم سراغ دل. استاد طاهرزاده تو این کتاب، خیلی قشنگ نشون می ده که دل چقدر تو این مسیر مهمه و اصلاً همه چیز از همین جا شروع می شه. بیشتر وقتا فکر می کنیم با کلی کتاب خوندن و اطلاعات جمع کردن، دیگه تمومه؛ ولی واقعیتش اینه که اگه دل همراه نباشه، اون همه اطلاعات می شن یه بار رو دوشمون، نه یه نیروی محرک برای زندگی.
دل: کانون اصلی فهم و ادراک واقعی
تو نگاه استاد طاهرزاده، «دل» یه چیزی فراتر از اون عقلیه که ما تو مدرسه باهاش آشنا شدیم، یعنی عقل جزئی یا همون عقل حسابگر. دل، کانون اصلی فهم و ادراک عمیق تره، جایی که حقایق رو به معنای واقعی لمس می کنیم. وقتی دل آدم درگیر و گرفتار باشه، مثل یه آینه کثیف می مونه که نمی تونه نور رو درست منعکس کنه. تو این حالت، عقل ما هم که خودش از جلوه های همین دله، نمی تونه درست و حسابی کار کنه؛ یعنی تو تشخیص حق و باطل گیج می شه و نمی تونه راه درست رو نشونمون بده.
به همین خاطر، غفلت از دل، مثل جهل به خود می مونه. تا وقتی ندونیم دلمون کجاست، چی می خواد، چه درگیری هایی داره، نمی تونیم انتظار داشته باشیم که زندگی مون بر مدار حق بگرده. این کتاب می خواد ما رو از این غفلت دربیاره و چشممون رو به روی این واقعیت باز کنه که بدون توجه به دل و پاک کردن آینه اش، نمی تونیم به حقایق دین برسیم یا اون ها رو تو زندگی مون پیاده کنیم. فکر کنید یه کامپیوتر خیلی قوی دارید، اما برقش وصل نیست؛ خب هر چقدر هم برنامه های خوبی داشته باشه، کار نمی کنه! دل ما هم حکم همین برق رو داره برای روشن شدن و کار کردن عقل و فهم ما.
نورانی شدن قلب: مقصد نهایی این سفر معنوی
حالا که فهمیدیم دل چقدر مهمه، باید بدونیم مقصد این سفر کجاست. مقصد نهایی، «نورانی شدن قلب»ه. نورانی شدن قلب یعنی چی؟ یعنی دلت دیگه تاریک نیست، پر از نور الهی شده. این نور باعث می شه چشم دل باز بشه و حقایق رو همون طور که هستن ببینه، نه اون طور که ذهن ما تفسیر می کنه یا تعلقاتمون بهش رنگ و لعاب می دن. وقتی قلب نورانی می شه، دیگه دل آدم شور نمی زنه، اضطراب ها کم می شن، آرامش بیشتری پیدا می کنی و مهم تر از همه، باورهای دینیت تو وجودت ته نشین می شن و به عمل تبدیل می شن.
نشانه های قلب نورانی هم کم نیستن؛ مثلاً می بینی دیگه دلت به این چیزهای کوچیک دنیایی خیلی گیر نیست، با کوچک ترین تلنگری دلت می شکنه و به یاد خدا می افتی، با بقیه آدم ها مهربون تر می شی، تو تصمیم گیری هات روشن بینی بیشتری داری. این نورانیت، یه جور زندگی جدید به آدم می ده؛ زندگی ای که توش همه چیز رنگ و بوی خدا رو داره و آدم با یه امید و انگیزه تازه به جلو حرکت می کنه. در واقع، اینجاست که دانایی های ما تبدیل به دارایی های قلبی می شن و دینداری ما یه چیز خشک و خالی نیست، بلکه یه تجربه شیرین و زنده است.
چه موانعی سد راه رسیدن به حقایق الهی می شوند؟
خب، حالا که از اهمیت دل و مقصد سفرمون گفتیم، لازمه بدونیم چه چیزهایی ممکنه تو این راه سد راهمون بشن. استاد طاهرزاده تو کتاب
یکی از مهم ترین موانع، «حجاب زمان»ه. ما معمولاً تو گذشته و آینده گیر می کنیم؛ یا حسرت گذشته رو می خوریم، یا نگران آینده ایم. این گیر کردن تو زمان، باعث می شه از «اکنون» غافل بشیم. در صورتی که تمام حقیقت تو همین لحظه جریانه. وقتی تو زمان گیر می کنی، دلت نمی تونه پرواز کنه و به عوالم بالاتر دسترسی پیدا کنه.
موانع دیگه، «تعلقات نفسانی» هستن؛ یعنی دلبستگی های زیاد ما به چیزهای دنیایی. این دلبستگی ها مثل لنگر کشتی می مونن که نمی ذارن دل ما سبک بشه و به سمت بی کرانه ها حرکت کنه. هرچی بیشتر به دنیا و لذت هاش وابسته باشیم، دل سنگین تر می شه و کمتر می تونه نور حق رو دریافت کنه.
«صُوَر ذهنیه» هم از موانع مهمی هستن که استاد بهشون اشاره می کنه. اینا همون تصورات و پیش فرض های ما هستن که مثل یه فیلتر، نمی ذارن حقایق رو اون طور که هستن ببینیم. ما اغلب فکر می کنیم هرچی تو ذهن ماست، همون واقعیته؛ در حالی که خیلی وقت ها این صور ذهنیه، ما رو از درک عمیق تر دور می کنن. برای عبور از این موانع، باید هوشیار باشیم، این موانع رو بشناسیم و با یه همت جدی، قدم به قدم ازشون رد بشیم. این همون «مجاهده»ایه که تو سیر و سلوک خیلی مهمه.
غفلت از دل همان جهل به خود است، همان تذکری که امام الموحدین(ع) فرمودند: «مَنْ جَهِلَ نَفْسَهُ کَانَ بِغَیْرِ نَفْسِهِ أَجْهَل» کسی که به خود جاهل است به غیر خود جاهل تر است.
نفس ما فراتر از زمان و مکان (سفری به درون خود)
تا حالا به این فکر کردین که وجود ما چقدر وسیع تر از اون چیزیه که فکر می کنیم؟ استاد طاهرزاده تو این بخش از کتاب، یه دریچه جدید رو به روی ما باز می کنه و نشون می ده که نفس انسانی، چقدر توانایی داره و چقدر می تونه تو عوالم مختلف سیر کنه. این فقط یه حرف قشنگ نیست، یه حقیقتیه که اگه بشناسیمش، نگاهمون به خودمون و به دنیا کلی عوض می شه.
وسعت نفس انسانی و حضورش در همه عوالم
مگه می شه؟ نفس آدم تو همه عوالم حضور داشته باشه؟ استاد طاهرزاده می گه بله! نفس ما اون قدر وسیعه که همین الان تو قیامت هم حاضره. این یعنی چی؟ یعنی وجود ما فقط محدود به این بدن خاکی و این زمان و مکان نیست. نفس ما یه جور
تصور کنید یه اقیانوس بی کران هستید، ولی فقط دارید به اندازه یه قطره آب زندگی می کنید. هدف این کتاب اینه که این ظرفیت بی کران رو بهمون یادآوری کنه و نشون بده که چطور می تونیم این وسعت نفس رو
راهی برای برگشت به ذات بی زمان و ارتباط با ماوراء
حالا سؤال اینه که چطور می تونیم به این وسعت نفس دست پیدا کنیم و با عوالم غیب ارتباط بگیریم؟ استاد طاهرزاده از مفهوم «اراده های ممتد» حرف می زنه. این اراده ها، همون خواسته های عمیق و مداوم ما هستن که می تونن ما رو از قید و بند زمان و مکان آزاد کنن. وقتی اراده ای قوی و خالص باشه و ادامه پیدا کنه، می تونه مثل یه پل عمل کنه و ما رو به اون سمت زمان و مکان ببره.
یکی از قدم های مهم تو این مسیر، «تولدی دیگر»ه. این تولد یعنی چی؟ یعنی از «صُوَر ذهنیه» (همون تصورات و پیش فرض های ذهنیمون) عبور کنیم و به «صُوَر برزخیه» برسیم. یعنی دنیا رو با چشم دل ببینیم، نه با چشم عقل جزئی و محدود. این کار باعث می شه بتونیم «زبان دین» رو به معنای حقیقی و قلبی اش بفهمیم. دیگه دین برامون یه سری قوانین خشک و خالی نیست، بلکه یه زبان زنده و پویای ارتباط با خدا و عالم هستی می شه. این طوری می تونیم حقایقی رو درک کنیم که تا قبل از این برامون مبهم و ناشناخته بودن. این یعنی یه دنیا دیدنی و شنیدنی که همیشه اطرافمون بوده، ولی ما بهش بی توجه بودیم.
برکات یک سیر قلبی واقعی: از ارتباط با اولیاء تا زندگی در عالم معنا
اگه تونستیم این مسیر رو طی کنیم و دلمون رو به سمت عوالم غیب باز کنیم، چه برکاتی برامون داره؟ استاد طاهرزاده میگه برکاتش بی شماره است! اولین و مهم ترینش اینه که آدم تو «عالم معنا» زندگی می کنه. یعنی چی؟ یعنی دیگه دنیا برامون فقط همین ظاهر مادی نیست؛ پشت هر چیزی یه معنای عمیق و یه اشاره به خدا وجود داره. همه چیز برامون زنده و گویا می شه. این یعنی یه جور «حضور بالفعل» تو هستی؛ حضوری که با تمام وجودمون حقیقت رو لمس می کنیم.
از برکات دیگه، امکان
دستورالعمل های عملی برای راه افتادن دل (از حرف تا عمل)
تا اینجا از اهمیت دل، وسعت نفس و برکات
چگونه به حضور اختیاری در عوالم برسیم؟
یادمون هست که گفتیم نفس ما
بعد از شناسایی، نوبت به رهایی از اون مانع می رسه. این کار آسون نیست، ولی شدنیه. با
رازهای وسعت بخشیدن به قلب و مراقبت از آن
برای اینکه قلبمون نورانی و وسیع بشه، باید یه سری مراقبت ها و کارها رو انجام بدیم. استاد طاهرزاده به چهار رکن اساسی
طلب دائم: یعنی همیشه دنبال حقیقت باشیم و هیچ وقت از خواستن و طلب کردن دست برنداریم. این طلب باید از عمق وجودمون باشه.مجاهده دائم: یعنی دائماً با نفس خودمون در حال مبارزه باشیم و با موانعی که بر سر راه قلبمون قرار می گیرن، بجنگیم.اطاعت دائم: یعنی همیشه مطیع اوامر الهی و دستورات دین باشیم. این اطاعت، راه رو برای ما باز می کنه.ذکر دائم: یعنی همیشه به یاد خدا باشیم. ذکر فقط گفتن یه اسم نیست، بلکه حضور قلبی در محضر خداست.
این چهار رکن، مثل یه برنامه روزانه عمل می کنن که اگه بهشون پایبند باشیم، قلبمون روز به روز بازتر و وسیع تر می شه.
همچنین، استاد به «حفظ قلب در نظر به بی کرانه ی وجود» تاکید داره. یعنی چی؟ یعنی همیشه نگاهمون به بی نهایت باشه، نه به چیزهای کوچک و محدود. وقتی دلمون رو به بی کرانه ها وصل کنیم، خودمون هم بی کران می شیم. اینجاست که مفهوم «فناء در فناء» مطرح می شه؛ یعنی این قدر تو بی نهایت حل بشیم که خودمون و منیت هامون محو بشیم. این سفر از «تفکر تا تذکر» ادامه پیدا می کنه؛ از فکر کردن عقلانی به یادآوری قلبی و حضوری.
راهکارهایی برای رهایی از وَهم و مقابله با آفات ایمان
تو مسیر
استاد طاهرزاده برای مقابله با این وَهم و آفات، یه «دستورالعمل اصلی» داره که تو کتاب بهش اشاره می کنه. این دستورالعمل، یه جور برنامه عملی برای
یکی از راهکارهای جالب و مهم دیگه که استاد بهش اشاره می کنه، «برکات ملاقات مؤمنین»ه. یعنی با آدم های مومن و باصفا ارتباط بگیریم و از حضورشون انرژی و نور بگیریم. این ارتباطات، مثل یه کاتالیزور عمل می کنن و مسیر سلوک ما رو تسریع می بخشن. ظهور موانع پنهان هم بخشی از این مسیره؛ وقتی شروع به حرکت می کنیم، کم کم عیب ها و ضعف های پنهانمون خودشون رو نشون می دن که باید باهاشون روبرو بشیم و ازشون عبور کنیم. این کتاب، یه راهنمای کامله برای این مواجهه.
حفظ قلب در نظر به بی کرانه ی وجود، یعنی همیشه نگاهمان به بی نهایت باشد و دل را به وسعت هستی متصل کنیم.
نتیجه گیری: از دانایی به دارایی، قدم به قدم
خلاصه کلام اینکه، کتاب
استاد طاهرزاده تو این اثر بی نظیر، ابتدا اهمیت بی بدیل «دل» رو تو مسیر فهم و ادراک حقایق تبیین می کنه. بعد با باز کردن مفهوم «وسعت نفس» و
از چهار رکن اساسی
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی (اصغر طاهرزاده)" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی (اصغر طاهرزاده)"، کلیک کنید.